پاره کردی بارِ دیگر رمزِ زیبای کلامــم
کاش نادیده گرفتی نبضِ معنای سلامم
آن ادیبِ نامور را در جهانی زنده بـــوده
همه عالم فکرو عقلِ این ثعالب می ستوده
دل از آن تفسیر هایش آب خورده ناگهانی
وصله شد قلب از تبارش با نبوغِ زندگـانی
فتح کرده انقلابی ذهن ها بیدار کــرد
رمزِ تاریخِ حقایق درجهان احضار کرد
جمع کرده در مجلد قصّه ی بیت و عتــــاب
شعر و غالب های شعری ذکر کرده در کتاب
برو در قلبِ درونش سیقلِ دلها ببــــین
از باغِ زیبای کتابش غنچه ی گلها بچین
بار ها گفتم چنین است ثعلبی نام گلــــــی است
مصرفش در بستنی ها شکلِ آن چون سنبلی است
روبه مرقوم ذکرت روز ماوا می شــــــود
شب اگر تاریک گردد شیرِ صحرا می شود
افتخارم از کسی بود قرنها استاد بـــــوده
شاعر و معروفِ عصرش منجی فریاد بوده
یاد باد آن روحِ پاکش با صلات و صد ســلام
آباد باد آن فکر و ذهنش در کلام و در مقام
جاسم ثعلبی (حسّانی) 03/11/1391
:: برچسبها:
شیرِ صحرا ,
:: بازدید از این مطلب : 2004
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1