مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

غزل ابراهِ ساقیان

بارِ دیگر چنگِ ابتر ، بر مزارم سر کشید

موذیانه رنگِ شبدر ، بر دیارم پر کشید

زنگِ پرخاشِ ملخ نر ، صبحگاهان ناله کرد

فتنه گاهِ قابِ خنجر ، بر نقابم شر کشید

تا به کی مهرِ شقایق ، در سفر گم گشته است

حوری و اشکِ علم گر ، در مکارم فر کشید

سبزه و پروانه کشتن  ، در نم فصلِ بهار

از شعف ترسیده اخگر ، چون ستمگر عر کشید

ختم گاهِ آفرینش ، دستِ دلالان که نیست

روزی و عشق و محبت ، زیورش دلبر کشید

وای از آن روزگاری ، که نمایش قلبِ سنگ

چهار فصلش آتش و غم ، بر کمر اندر کشید

کاش روح ودل وجودم ، مرغکی در آسمان

با ترانه ، عاشقانه ، بی خطر معبر کشید

مرهم و تیغ و سون سر ، زخمِ دل پوشیده گاز

باز هم بندی مخذّب ، در محک سر در کشید

در زمین آتش فشان و، در فضا بنگ و تگرگ

گو کجا راهِ فضیلت ، بادبان لنگر کشید

ترسم از روزِ قیامت ، از عمل تا انتها

خطِ احمر می خورد چون ، دفترم سنگر کشید

خسته ام از این هوار و، ترس و وحشت در دیار

گفته اند راه رهایی ،  در قلم اختر کشید

ناله گاهِ خشم نیکان ، از شرف تا پای دندان

آبراهِ ساقیان را ، ناکر و منکر کشید

مرگ غول آهسته آید ، جاسما همچون لعاب

روح اادم در جوانی ،عاقبت پر پر کشید

جاسم ثعلبی (حسّانی) 02/12/1394

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل ابراهِ ساقیان ,
:: بازدید از این مطلب : 1814
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 2 اسفند 1394
.

عتاب یا شیر

یا شیر عین الفرح حالک مثل حالی

قاوم او اتی النصر سومه ابسعر غالی

فجر الصباح انکشف ضل جالس احذالی

والهاجماک ابقهر بسهامه یبرالی

***

یا شیر حبل الوصل لو ینقطع شده

لا تنتکل عالغرب کلمن یشد بنده

والفایز ابدنیته ذاک الوصل حده

طول الصماط ابنظرلو ما کمل مده

***

یا شیر عینک علی والدنیا خیر ابخیر

و ادعیک تشتل ورد لمن یطیر الطیر

شد شد حبال الدلو رایح یفوح البیر

صندوق مضمون الک متروس غیره او لیر

***

یا شیر دق الجرس و اهجم علی الخانوک

لا تقبل المصلحه ابکم مطرقه ضربوک

ایکبرون راسک کذب و ابسیفهم هانوک

ما شفت طول العمر باسهامهم مسّوک

***

لم لم عمامک ضخر لم الخلق سده

ارجوک طوف الزعل حبل الوصل مده

هذا العمر منکسر زودک کمل حده

مشوار بیت الزعل والعاتبک وده

***

یا شیر مل الگلب حسراته ترمی ابدان

وجت ولا تنطفی راویتک النیشان

یا ریت روحک تجی و اتشاهد الدفان

لو خیره یمطر سنه ما تنطفی النیران

***

یا شیر یمته الوعد یمته الشمال الهاب

دمرنه حر الغدر یمطر قهر تیزاب

وابهور سن الجبل کل السفن تنعاب

ما ینجه من اللهب لمن یهب دولاب

***

یا شیر عینک علی ردتک تواسینی

و الضیج هیّم علی یومک تنجینی

سیف النصر مبتشر هاجم او سلینی

کلّک شهامه او فخر ما ضنتی ناسینی

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 28/11/1394

08/05/1437

 

17/02/2016



:: برچسب‌ها: عتاب یا شیر ,
:: بازدید از این مطلب : 1957
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 28 بهمن 1394
.

غزل جام عاشقان

در ظاهرِ حرفِ دلت ،  غذا و آب می شــــوی

تا می رسد عطرِ گلت ، چرا سراب می شوی؟

وعده نده بی درد سر ، نکش گمانم در خطر

جوشش چشمه بی ثمر ، نقشِ مذاب می شوی

از دوریِ و دنج سفر ، تشنه لبم زکام تر

تا می رسم بارِ دگر ، خانه خراب می شوی

دیوانه وارِ دیدنت ، خندیدن و گل گفتنت

مدیونِ آن گل چیدنت ، جنگِ عذاب می شوی

می بندم آن اشکِ رگم ، می پیچم آن قلبِ سگم

می دوزم آن زخم تنم ، چشمِ نقاب می شوی؟

خوشحالم و خوشباورم ، دلگیرم و دل پرورم

با ساز و نازِ دلبرم ، بگو لعاب می شوی ؟

یا مستِ ژل پاشیدنم ، یا عاشقِ رقصیدنم

با خون و غم غلطیدنم ، فصلِ کتاب می شوی ؟

بگو با دردم آشنا ،قسم بخور به آن خدا

کجات صفا کجا وفا ، آنجا خطاب می شوی

تو بودی آن سنگِ گران ، در این فضایِ بی کران

شراب و جامِ عاشقان ، موم گلاب می شوی ؟

می ترسم از دل دادگی ، دلگیرم از شکستگی

زدار و عارِ زندگی ، حلقه طناب می شوی ؟

با صبر و بارِ باغبان ، بر شاخه های خیزران

با خلق و خویِ نغمه خوان ، مستِ شراب می شوی ؟

جاسم ثعلبی (حسّانی ) 20/11/1394

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل جام عاشقان ,
:: بازدید از این مطلب : 1850
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 20 بهمن 1394
.

غزل رنین خواب

رویشِ و بوی لطیفت ، در گلستان محشری

بی گمان گل دیده ام ، امّا تو چیزِ دیگری

ردِّ پایت ، نورِ چشمت ، خاطره ماند عجیب

جانم ، ای روح و روانم ، ماهتابم ، دلبری

دیدِ مرجانم کلیدش ، رمزِ رخها چشم تو

نمی بیند چشم عشقم ، جز جمالت منظری

می تپد قلبم زدوری ، راهیابم در سفر

کاش می ماندم اسیرت ، کاخِ صبرت مرمری

چون گهر نایاب هستی ، سبزه فام و گوی ناب

ای رنینِ خوابِ مستی ، خوش به یارت دلپری

می کشم آهِ فراغت ، تا نفس پوشیده گام

ترسم از زخمِ زبانت ، می نشاند خنجری

داد و فریادم نهفته ، در کویر و پایِ کوه

غارِ مژگانت مزارم ، یادگارم سروری

حیف از این عمر سبک پر ، حیف ازین موی سفید

ای طلا ارزش نداری ، گر نباشد زرگری

جاسم ثعلبی (حسّانی) 11/11/1394

31/01/2016

 

 



:: برچسب‌ها: غزل رنین خواب ,
:: بازدید از این مطلب : 2284
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 11 بهمن 1394
.

غزل فرجام

غیر از خدا کسی مگر، هوا را فرمان می کند

ابر و تگرگ و رعد و برف ، سوارباران می کند

جامه ی خوشرنگِ نظر ، طبیعت و رنگِ سفر

با بخشش و دفعِ خطر ، حزین و خندان می کند

در بین جنگل های سبز ، دیدن راه و رگِ  نبض

دیو نحس بی دردِ سر ، یکسره زندان می کند

راهِ شفاعت آشنا ، می گویمش دور از خفا

غذای فکرِ عاشقی ، مزه را دندان می کند

برای کسبِ کاخِ زر ، فرجام رخدار بهشت

روح سلوکِ زهد تن ، این دل و مرجان می کند

این فلک اسرار شفق ، پله به پله تا به تاج

شکل نظامِ مقتدر ، نیکی و میزان می کند

سرباز وافسر تا وزیر عالی مقام تا پادشاه

در طاعتِ پند ازل ، سفیرِ قرآن می کند

فضای بسته تا فلک ، فرشته ها شکلِ ملک

بر کرسی داد خدا ، معیارِ ایمان می کند

جاسم ثعلبی (الحسانی) 10/11/1394

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل فرجام ,
:: بازدید از این مطلب : 2090
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 10 بهمن 1394
.

مِلک کاذب

درک کن نفخه ی اخگر ، سر زبانی می شود

ناگهان با صاعقه ، آتش فشانی می شود

این همه دلها شکستن ، این همه زخمی نبستن

با ستم بر غم نشستن ، آب و نانی می شود؟

کرسی و ملکش خریدن ، بر ستمدیده کشیدن

با لجاجت سر بریدن ، مهربانی می شود؟

گوش کن یک سرِ معلوم ، با دعای اشکِ مظلوم

نیمه شب ناگفته مختوم ، دیده بانی می شود

یا علی بر قلّه رفتن ، سکه ای در جایی گشتن

با سخن بدبینی کردن ، خود فغانی می شود

ستمدیده، غم کشیده ، یاورانِ عقل ودیده

شب نما در حق تپیده ، جان ستانی می شود

ساحتِ علم و مقامت ، رنجش و رنگِ کلامت

ملک کاذب پای نامت ، روزی فانی می شود

گرچه جاهت ماندگارت ، تا ابد ماند کنارت

می رسد کرسی به کارت ؟ ، تا جهانی می شود

خوب وبدها را جدا کن ، با مدیریت صفا کن

نیکی و نیکان نما کن ، دیدگانی می شود

خوش خبر باید بداند ، در فضا ماهی بماند

حرف تر در دل براند ، قدر دانی می شود

خسته ام از درد و زاری ، از قرارِ بی قراری

دیده ام رنگِ خماری ، سوزِ جانی می شود

خود نگر از قلب و ریشه ، میرم از پیشت همیشه

دل شکن دلها چو شیشه ، تیغِ خانی می شود

زخمِ تن آسوده گردد ، زخم دل دلدوده گردد

تا ابد آلوده گردد ، قصّه خوانی می شود

چشمه ی هر اشکِ بیدار ، جاسما با خود نگه دار

دفترِ رفتارِ همکار ، زندگانی می شود

جاسم ثعلبی (حسّانی) 04/11/1394

 

24/01/2016



:: برچسب‌ها: مِلک کاذب ,
:: بازدید از این مطلب : 2092
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 4 بهمن 1394
.

غزل  ای دل

دل بستم و دل می گفت ، پرهیز زکرداری

عشق و عاشقی ای جان ، مدیونِ وفاداری

معتاد نشو هر گز ، دلداده شرابی گرم

نوشیدنِ جامی تلخ ، مدیونِ طمعکاری

آزاده بمان سنگین ،خود خواهی همان بی دین

در سفره غمی شیرین ،در محفل بیزاری

آغوش رهش باز است ،معمار و طنّاز است

ایمان که دل ساز است ، معروف به دلداری

می گفت و می خندید ، باران به تنم بارید

هر قطره چو پندی کوه ، بر پیکرِ غم خواری

گفتم ای عبیر اشک ، فریاد وفا اینجاست

رویی که طلا پاشید ، بایستی نگه داری

بی عشق دلی سنگ است ، گمنام و بی رنگ است

بی ساز و آهنگ است ، در معرضِ بیماری

با عشق جهان خوشبین ، با عشق شبت رنگین

با عشق هوس مسکین ، در بستر دیواری

دل گفت خطا اینجاست ، درد است و غم ناجور

ترسم که گناهی هست ، عشق است و سرکاری

بر تن می زند صد زخم ، از آه و هوایِ دوست

مرهم که دوایی نیست ، داروی به خود یاری

گفتم که انا لله ، ای جان که خودت مختار

سردارِ تنم جلّاد ، ای جان تو بدهکاری

دل کندم از این دلها ، دلها چو دلم دل نیست

در صلح و صفا خواب است ، بد بین طرفداری

ای جان به خدا بسپار ، دل دادن و دل بستن

گویا که پناهی هست ، دل شور زخود خواری

درمان تنم عشق است ، عشقی که وصالش سخت

معشوق چقدر زیباست ، ای دل نکن انکاری

یا رب الانس و الجان ، البی امن الالم حسران

سهل لی ابعجل تعبان ، من احلامی و اسراری

قلبی یشهد ابطرواک ، احبک و انتظر ملگاک

سامح کل بشر اذاک ، و انت الخالق الباری

ای دل به رهم بنگر ، در غربت و در محشر

این روح رهش پرواز ، حیف است تو مرداری

بوسه به لبت تغسیل ، آغوش سرت تهلیل

پا پوش تنت مندیل ، حاشا که نپنداری

جاسم ثعلبی (الحسانی) 02/11/1394

22/01/2016

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل ای دل ,
:: بازدید از این مطلب : 1822
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 2 بهمن 1394
.

ما نی منکم

مانی منکم یالضربتونی ابقصیده

ما نی منکم والقلم هل جرد ایده

مانی منکم یالنطقتوا  ابلا ضمیر اعلی العصیده

ما نی منکم ، انا حر او انتم ازنوج المظاهر

ما اودکم ، حیف اذمکم ، الفاصله التربط عشگنه ،اتصورت کلش بعیده

ما نی منکم یالترکتوا الوطن ینعی او صبت ادموعه الجدیده

ما نی منکم ، انا عزرائیل حبنی ، القابض ارواح السعیده

و انتم الشر و الضلاله ، عانقتکم وسمة العار ابجریده

ما نی منکم ، یالترکتوا الطیر حایر بالسماء ابوسط الرعیده

ما نی منکم ، انا ابن بیت المظایف و الکلایف

و انتم اجنود النقود التخطف اسرار الشدیده

مانی منکم ، انا ابن دمعة حزن تجری اعلی حقها

وانتم ازلوف السواط النامت اعلی اچتاف جسمی ابسم حدیده

مانی منکم ، انتم التارکتوا عهد المایسولف

و انا ابن سیف الشجاعه التضرب اعناق العنیده

مانی منکم ، مانی منکم ، صدگونی مانی منکم

جاسم ثعلبی (الحسانی) 30/10/1394

 

20/01/2016



:: برچسب‌ها: ما نی منکم ,
:: بازدید از این مطلب : 1798
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 30 دی 1394
.

ابوذیات ادب الشمّات

اندحر یا ما ثمر حبک وردلک

اشلون انسه ابشمر سبک وردلک

الگلب مرسال طرّشلک وردلک

یذکرک کف  بعد ختلک علیه

***

ارشدک شد حبل وصلک واناجار

اعتمد بیه النبل خصلک واناجار

اعتبرنی خی الک صهرک واناجار

ابیوم الکون ادگ بیت المنیه

***

انقصب گلبی ابامر غدرک و عاراک

او دفنته اباسفل اسرارک و عاراک

ما تسوا العتب جارک و عاراک

سبیت الدار و اتطم طم علیه

***

اکرهک تارکت ذکرک و اشم بیک

اعضّک ما اهد عضدک و اشم بیک

اگرمک لو امص خدّک و اشم بیک

و اخلیک اجنبی ابداری الزهیه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 28/10/1394

18/01/2016

 

 



:: برچسب‌ها: ابوذیات ادب الشمّات ,
:: بازدید از این مطلب : 1923
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 28 دی 1394
.

عزل علم و ادب

غمگین نشو ای قلبِ من ، مهرت کنارم می رود

این غم که با خود داشتم ، با درد و زارم می رود

میعادِ سنگینِ وفاء ، بی حوصله گشته جدا

حیف از دلم مانده رها ، دار و ندارم می رود

ای قاصدک سختِ سفر ، گویا همینجا دل نگر

آنی  اگر سر نزنی ، رنگِ بهارم می رود

بوسه نزن بر اشکِ تر ، خوابیده در کنجِ نظر

گریه نکن با سوز تب ، قول و قرارم می رود

دلگیرم از سنگِ غدر ، در منتهای در به در

می نالم از چنگِ خطر ، در بند و بارم می رود

برف و شقایق آمده ، بر قله های شهر تن

در کوه و دشتِ همدلی ، پیوسته یارم می رود

در بطن جان کوچِ فغان ، می لرزد از فصلِ خزان

در لابه لای دیدگان ، نور شعارم می رود

مستی و سر مستی دگر، راه ندارد در ظفر

ای غافلان پند دلم ، سوی مزارم می رود

محتاجِ بوی رازقی ، در جشن  شادِ بندگی

خسته شدم از قهر تن ، رازِ نگارم می رود

آغوشِ خشکِ خستگی ، رنگین کمانِ زندگی

در طیفِ بازِ بردگی ، عطرِ بخارم می رود

یا عاشق البدر اختفی ، و النجم شاجب للهوی

این المفر این الغدر ، جانم سوارم می رود

لا تملاء الکوز ابجفاء ، تابع وصالک بالوفاء

با صدق و نطقِ سادگی ، دود و غبارم می رود

کلامِ حق زبانِ من ، رنگِ شفق جهان من

با یورشِ علم و ادب ، ننگ دیارم می رود

بارشِ بارانِ خجل ، بر قلبِ پاکِ مرتجل

تحفه ی عشق و عاشقی ، سنگِ عیارم می رود

ختمت سرک یا دهر ، طیفک علی مر و انقهر

طاوعت قلبی و انکسر ، سیلِ دمارم می رود

دق الجرس سرج الفرس ، و اتحزم ابسیف الهمس

جاء النداء سوی خدا ، جام افتخارم می رود

من طاع ظلمٍ  قد هلک ،غِر واعتذر آه یا ملک

بس طاعت الرب و الرسل ، جاسم خیالم می رود

مدیونِ عدلت ای خدا ، ای مسندِ رازِ شفاء

می ترسم از روز ازل ، آشفته کارم می رود

جاسم ثعلبی (الحسانی) 26/10/1394

16/01/2016

 

 

 



:: برچسب‌ها: عزل علم و ادب ,
:: بازدید از این مطلب : 2259
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 26 دی 1394
.

مقطوعات ادبیه

السجن ما یرهب العاشگ ولو مر

العدو ما یخذل الخاتل و لو مر

القتل والسم درب واعر ولو مر

الائمه اثبات للحگ و الوصیه

***

ابشرک لا تضل دربک و دارک

اقتبس دیوان لشعارک ودارک

انتظر یوم الفرح جالک و دارک

احتفل باهل النصر صبح او مسیه

***

آنا ویاک ابتدینه ابدرب ما ممشی او مشیت

و ابصراحه الیوم ابشرک غیر طبعک ما هویت

انت دره انت ورده ابطن گلبی او هوسیت

او یاحوم اتبع  لو جرّینه

***

الگهوه مره الگهوه حره الگهوه صیت اهل المشایخ

الگهوه صیوان المراجل الما شربها ابذوقه دایخ

ریحها ایسر ابعطرها او گعدت الفنجان شامخ

اشرب من کاس اهل الغیره

***

سنه بیدر حمل گلبی او سنه اشمال

سنه شرجی یدث مطری او سنه اشمال

سنه حاصرت عدوانی او سنه اشمال

او سنه او یاهل الکهف نومی ابهنیه

***

لا تدوس ارسوم گلبک من تحب

ارحم اعیون ارتخت لک من تحب

لو کسرت اضنون ولفک منته حب

شیل چیلاتک تصید اعیونها

***

شیل راسک لا تلوم اللایمات

ارفع ایدک بالعچس دگ الثبات

انت ابن حیدر علی ضد الطغات

سل سیفک و اتحده الحومه

***

ما تهمنه اجیوش لو رادت تحوف

او ما تهمنه اشباح لو بالجو تطوف

من ابو السجاد همتنه او تشوف

راد العز ما هبط راسه

***

ما الوم الفگد له اخوان او ما الوم البچه ابیومه

شایل گلبه بالتابوت او دمه امخضم اهدومه

ابثار التطلب اهل الثار نجمه ابگمر معلومه

یا حوم اقصف بیت الباشه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 23/10/1394

 

13/01/2016



:: برچسب‌ها: مقطوعات ادبیه ,
:: بازدید از این مطلب : 2221
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 23 دی 1394
.

البحر الهایج / دریای طوفانی

کن خاشعاً لله وحدهُ و لم تری

ای الهٍ فی العقایــــــــدُ یتسربُ

کل ضعیف الخلقةَ فی بیت الهدی

اصبح قوةٌ بالمنجبات یتغربُ

کم ناطقٍ صعد المنبر و صاع المنی

و نال الوصایا بالصفات یتعّربُ

مسکین درد آلود غربال وفا

فی نکهة الحفلات جزعاً یتطربُ

آغوش مرگ کمانگیر خفتگان چو تیر

اضغاث احلامٌ و عزٌ یتمرحبُ

دنیا وکرسی و جاه و جلال و قصر

مثل الطعین بالادمان یتشربُ

آه از قیاس علم و طراوت کلام حق

افعال مکارٌ بنور الفضل یتضربُ

یا من ترکت الناس و طعت شرهم

کم من مجارٌ وبالاهات یتکربُ

ای جان فدای عزت و دردم به عشق تو

و البحر هایج و بالانجاد یتطلبُ

آ آن الاوان لکی یتوسع الغطی

درمانده قلبی چو سنگ سخت یتصلبُ

با صدق و ذات ماند آدم که آدم است

عسل الصفات فی النخیل یترطبُ

کفی حروبٍ دمرت السلم بدعتاً

این العقول و طیف الحوار یتحربُ

کشتار وآوارگی مسخ و نسب زدگی

قرآن جهانی انیس الناس یتطلبُ

جاسم ثعلبی (الحسانی) 24/10/1394

14/01/2016

 

 



:: برچسب‌ها: البحر الهایج / دریای طوفانی ,
:: بازدید از این مطلب : 1888
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 23 دی 1394
.

قصیده قلت و قال

گتله بس انطینی گلبک و اردلک

بس اشوف اسرار ذکرک واردلک

انا ازرعه ازهور لاکن واردلک

زید من عطرک علی بالمحسنات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گتله دلینی اعلی بیتک یا لطیف

خلنی اضوگ الفرحه یمک واستظیف

گال ما داعی انتظرنی بالخریف

اشوفن اعیونک علیه غاضبات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گتله تتروط او چنک خیزران

ما اعوفک گلبی حبک من زمان

اتگلی تانی اشلون اتانی ابیا امان

اخاف تسبگنی الذیاب الغادرات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گال لا تتعب تری قسمه او نصیب

والجرح ما یشفی بس عند الطبیب

المایداوی ابعلته ما اظن یطیب

یضل مثلک عایش ابمای النبات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

یا نبات الما یطیب علتی

عفت کل ربعی او رفضت ابخلتی

ردت اشوف اشلون تحضر شدتی

اتصطر اهمومک علی وکت الممات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گال لا تندس او لا تشعل حریق

احنه للصاحب گمر یضوی الطریق

بالکلام انزیل کل سد الیعیق

انظر ابعینی تجد بث القناة

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

آه ما اندس واریدک دار الی

انت نجمه او بالسماء او داعت علی

لجل طیبک تارکت ربعی او هلی

گول واتدلل علی و ابگلبی بات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گال تابعنی الحدمن مو حرام

حقک اتعاتب حبیبک بالسلام

لیش بالینی او تفکّر بالختام

اترید  تدخلنی ابسبب بالمنکرات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گلت ما اشاغی و احبک حب غریب

اتمرضیت او جبت گلبی للطبیب

اتقبل المجروح لو عابد صلیب

استنجدونی لو اعیشن بالشتات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

گالت اعیونک خضر کلّک خطر

او نزل حبک بالگلب مثل المطر

اتاسرت و اتجمدت وسط الوفر

ارموش عینی امن المغازل ذایبات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

صحت ما اعوفن دلیلی ینجرح

اویاک اخذنی او خلّی بالی ینطرح

هسه فرحیت او ضمیری منشرح

یا هوانا امبارک ابدگ الثبات

داویات اهموم گلبی داویـــات

عایش ابسد القهر حب و حیاة

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 13/10/1394

03/01/2016

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: قصیده قلت و قال ,
:: بازدید از این مطلب : 2507
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 12 دی 1394
.

ابو ذیات ناعیات

ها عوزک چفن گایل یلمّاک

ندری او کل محب ما اظن یلمّاک

اذا تمطر مطر گلبی یلمّاک

الدرب طفرات ما تبعد علیه

***

الونین ایکسّر الحاجب ولک عود

شفت گلبی انهجر بالون ولک عود

الک صیت ابطن داری ولک عود

تعال او شوف خل نشتل سویه

***

ادور عالهجرنی ابسفر و نتاه

او جفانی او بگت بالدلال ونتاه

تعال احذای اسطّر نظم ونتاه

علی العاف الصداقه او عم علیه

***

شجاک اشغیر اطباعک و لنساک

رسمت اطباعک ابگلبی و لنساک

اترکه ایحک وسط ظهره ولنساک

صبرت اسنین بس اتعن علیه

***

یچیال الغضب برمل ولک چیل

ابضلام الشمس متحمل ولک چیل

تعطّب چبدی بس عمِّل ولک چیل

احرگنی ابنار حقدک سهله الیه

***

یغور المادره ابعلتی و اناحای

ثبت حگی ابلحن جایر و ناحای

سحگنی ابعزتی او جاهی واناحای

العمر من ربک ایدر بالمنیه

***

لهمته امچتف او حایر وصبرای

کتمت او ما صبر صابر و صب رای

نبت وسط التهم قادر و صب رای

حیاة ابعز کرامه الکل هویه

***

دبج حچی الیامه انواع و اشباح

یراوینی ابندامه اتباع و اشباح

احترگت ابکل صداقه الواح و اشباح

واطفی ابنار اخوی الخان بیه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 12/10/1394

 

02/01/2016



:: برچسب‌ها: ابو ذیات ناعیات ,
:: بازدید از این مطلب : 2020
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 11 دی 1394
.

دوبیتی عشق

عشق رازی است که تنها به خدا بایـــــد گفت

آهِ نازی است که یکجا بیصدا بایــــــــــد گفت

خستگی بیخوابی و درد و دمار و سنگ سوز

عشق سازی است که بی نام و ندا باید گـفت

***

عشق خلوتگه دردی در کمــــــــــــین

عشق ناقوس سفر روی زمیــــــــــــن

دل بدون عشق نامش چشمِ کـــــــــور

عشق دلچسب است اگر همرنگ دین

***

عشق دربارِ مریدان در سفـــــــر

عشق سردارِ شهیدان در خــــطر

عشق مامورِ شفای دیده هــــــــا

عشق در ذات غریبان چون گُهر

***

عشق میلادِ نبوغِ بنـــــــــــــدگان

عشق لذت گاه حرف و آب و نان

عشق بستانِ بـــــــــهارِ لحظه ها

عشق خورشیدِ فلــک در آسمان

***

عشق لبخندی نگون در روی یار

عشق مخلوقِ نظر رنگ و نگار

عشق سدِ هر جوان رودی زدرد

عشق در قلبِ  عقاید آشــــــکار

***

عشق شمشیر صفا در جنگِ سخت

عشق نخجیر وفا در نام و بخـــــت

عشق را با عشق خوبـــان پاس دار

عشق با کرسی نمی خواند و تخت

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 11/10/1394

01/01/2016

 

 



:: برچسب‌ها: دوبیتی عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1949
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 11 دی 1394
.

غزل من و دلم

غمخوار نشو ای دل ، دنیاست و دلداری

عیب است تو را مردن، در بستر بیماری

آواز شفا سر داد ، تلقین به جان بخشید

دل درد و کوهی آه، خود خسته وسرکاری

ای دل به خودم بسپار ، کوهی زغمی سنگین

آماده شدم فی الحال ، بر دوشِ وفاداری

دل گفت تو را سخت است، از بیم گنه سوزی

این عقل سرایِ مرگ، در محشرِ بیزاری

هی گفت و هی می چید ، دیوار زده انگار

خندید و می بارید، اخطار  گنه کاری

گفتم که خوشی یک روز، یک روز سفر خیزان

دنیا که پناهت نیست، پرهیز زخود خواری

گفتا عادتم گردید، با اشک تنم چسبید

خوشبختی چنان ترسید، از معضل بیکاری

گفتم که انا لله ، و الحمد که جاهی هست

آن کیست که جان بخشید، در خلقت درباری

دل گفت شکیبایی، خوش باش تو دریای

ای کاش تنم سنگ است، در معرضِ خونخواری

گفتم به خدا بسپار، هر درد و جفایی هست

قاضی و حکم هر دو ، در محکمه انگاری

دل گفت طمع در باغ، مشتاق فضایی سبز

در چشم صفایی ناز، با ساز نپنداری

گفتم که سفر نزدیک ، ای دل که حرم مسکون

در محفلِ کاخی زر، مایوس زگل کاری

دل گفت بهشت اینجاست، خوش باش و خوش باور

گیسو که کمندِ عشق، غرّید چو معماری

گفتم سر راز عشق ، طنازی و دل بازی

خوش بار و دمار قلب، مرهونِ طمعکاری

جاسم ثعلبی (حسّانی) 28/09/1394

18/12/2015

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل من و دلم ,
:: بازدید از این مطلب : 1880
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 8 دی 1394
.

ابوذیات ذهبیات

النفس ما گمطّیته او شاک بالهـــــاک

لهیته ایفسّر ابطرواک بالهـــــــــــاک

صرت جیره او لزگت اویاک بالهاک

تکفنی لو افلش اعضاک بــــــــــــیه

***

رفعت العزه فوگ اهواک حیّاک

ابن دیرة هلک شدّاک حــــیّاک

شتلت النخوه بالهنّاک حیّـــاک

حیّک و الوحی حاک القضیه

***

احذرک لا تخل باهلاک و انـــهاک

اشکثر قبلک لبست اجفاک و انهاک

تزامطنی او تضیع ادواک و انهاک

و اخلیک ابطرگ کفن المـــــــنیه

***

الگلب ما لحظه اظن ودّاک و اســـلاک

بالف لوعه اعتقد طبّاک واســـــــــلاک

امن اهد یوم السجنت اشفاک و اسلاک

تدهور بالخلگ سومـــــــــــــک خلیه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 07/10/1394

 

29/12/2015



:: برچسب‌ها: ابوذیات ذهبیات ,
:: بازدید از این مطلب : 2135
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 8 دی 1394
.

ابوذیات صندوق الکلمات

یصاحب مرمرت حالـــــک ونش بیک

صرت مردی ابحزن عارک ونش بیک

البخت و الجوره هالکتـــک ون اشبیک

عساک اتون سنه او لتمر علــــــــــــیه

***

اجاک الباعنّی ابرخصک و بسطاک

مثل ما بسّط ابحالی و بسطــــــــاک

یبیعک لا تظن غالی و بسطـــــاک

سطیت او ما گدرت اتحوف بیــــه

***

خمل حقدک شتل عنگز و الی ثار

الشهاده اتخبل اعنادک والیثـــــار

استعد للنایم ابدارک والی ثــــــار

اموتک لو تسلم الخان بیــــــــه

***

شابوا تارکلی من کذبک واشم بیـــک

اشچنت نایم علی سدرک و اشم بیک

اشتراوینی صور غدرک و اشم بیک

انا اولید العرب عرسی المنـــــــــیه

***

اشوجد من غزه دار العرب طاطار

مثل طیر الهبط و انربط طاطــــار

تعلّلی ابذکریاتک فقط طاطـــــــار

کبیر الگنبر او تحکم علیــــــــه؟

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 30/09/1394

21/12/2015

 

 



:: برچسب‌ها: ابوذیات صندوق الکلمات ,
:: بازدید از این مطلب : 2088
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 30 آذر 1394
.

غزل لا تفتگ جرح

لا تفتگ جرح لا تلچم المجروح

بالک تفتخر بالک تاذینی

ولک حتی النجوم اتلومک ابنکسات

الجفن مل من کثر ما صب دمع عینی

فتلت الدمعه بیدی او حزمیت النوح

او لفّیت الرمش بهمومی یحمینی

او رکبت اعلی النسیم امعاند اویه الروج

او مزّگت ابسهم گلب الیناسینی

کسرت المستحی الشالعنی شلّه ابطین

او نیشنت الصبر نچباته بسنینی

او مسحت الدم یبس فوگ الوجن مهجور

غشّاوه اصبحت و ابعرسه تدعینی

ناطرله الوکت من یگعد امن اللنوم

احس گلبی انفتح و ابشفته یسجینی

خلّه اشما عمل دهری ابشقاوه او ضیج

خلّه ایدث قهر خل ناره تشوینی

کتبت اعلی الصدر نیشانه بالدلال

یضل جمرة دلال ابهمسه تچوینی

افتکر ضاع الوفا و امحزم ابعتبات

یجی ابخیط السماء عاجز  یلاوینی

جاسم ثعلبی (حسّانی) 27/09/1394

 

17/12/2015



:: برچسب‌ها: غزل لا تفتگ جرح ,
:: بازدید از این مطلب : 1835
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 26 آذر 1394
.

غزل الغرام

بچیت اشگد علیک او ذابت العین

حتی الگاع غرگت من مطرنه

وصل غیم السماء دخانه للگاع

او علی البد ذات ینگط دم شعرنه

او ودعنه الشمس ضافانه الهلال

ابنحیب النجم یظهر کل لطمنه

ابغرام اتهلوسینه او دانه چتال

اندفن تفسیرنه ابطفرة حلمنه

الالم زفّانه طلقه او ترمی نهتات

تحش باضلوعنه او تنهش سترنه

اشبیک امعلج او تابعنی ملهوف

او علی الباطل صبح گلبک یجرنه

رمش عینک یحارب سیف الاجواد

او عناد ازلوفک ابمتنک یشرنه

تکف لو ما تکف خلینی مرتاح

اعوف الدنیه اذا گلبک یضرنه

جاسم ثعلبی (الحسانی) 26/09/1394

17/12/2015

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل الغرام ,
:: بازدید از این مطلب : 2062
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 26 آذر 1394
.

فرهنگ و هنر

باغبانِ کویِ فرهنگ و هنــــــر

دور می دارد عزیزان از خطر

پاس می دارد تلاش و خستگی

می گشاید آرزو در زندگــــی

قلب و جانم تحفه ی زیبا گشود

با زبانم گویمت صدها درود

پایه ی خوشبختی می کارد چنان

رعد می بارد طنین از آسمان

چشم شورِ عقل و تن از هاگ و خاک

گرد شور دیده ها با آب ِ پاک

مفتخر خود جوش و جویای ثواب

علم وافر بهر جان در دل مذاب

گل گلستان می شود از عطرِ باغ

بوسه بر زلفِ سحر آمد سراغ

بلبلان در ذوقِ خود رقصیده اند

یک صدای دل نوا پیچیده انــــــد

مستی و شادی و عشقی در بهار

باز می کارد ظفر در کارزار

آفتابِ علم تابید از شرف

در زمین ریشه کشید از هر طرف

مهتران دیوانه وار و جان نثار

می زدایند از بشر دود و غبار

مهره تسبیحی و سنگی چون عقیق

شیر مردانی کشد از هر طریق

باز سازی می کند خلقی زعار

پاسدارانِ وطن از درد و زار

زال کل همی او صرت جدا شباب

و ابخطاهم محتفظ من العذاب

ریت عمری ایطول و اکتب ما ارید

طالب العزه ابامل یومٍ جدید

انتم التاریخ یذکرکم جنود

انتم احبابی او مهجتی ابکل سجود

یا حماة الدین یا بدر الجهاد

الامل بالطلاب و انزیل العناد

کاشتم بذر محبت در دیـــــــار

برداشتم لبخند شاد ازعشق یار

جاسم ثعلبی (الحسانی) 22/09/1394

13/12/2015

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: فرهنگ و هنر ,
:: بازدید از این مطلب : 2141
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 22 آذر 1394
.

ابوذیات ناطحات

هل یاجد جدم  للاسد و نهــــــــاب

اعراب او ما تجرد  البلد و نهــاب

یجی یوم او نطوف الحسد و نهاب

او نشوف البیه رده و البیه حمیه

***

اکل واشرب ثمین العسل و انصاح

اخذ دربک شریف الامل و انصاح

تناجی کل ضعیف اباجل وانصاح

نجات الناس جنه ابهالدنیه

***

الیلوم اللایمات اشعجب مندل

اله جنه اعلی عاصی الشعب مندل

کلامی بیه سلب بالنغب مندل

ادفنه اببطن گلب البیه حمیه

***

حوار البیه افاده اشکثر سرنه

اعلی درب البیه سعاده ابفکر سرنه

السلم ویه الحذر للبشر سرنه

نبینه الوصی و انعید الوصیه

***

الدهر شگ الجراب ابسند و انهال

یدور البیه سعاده او سعد و انهال

یناهی مرمرتنی ابعند و انهال

یجی یوم السعاده اتکون الیه

***

مهلت او هل هل اهلالی و هلّیت

ابهله او هول المهل هالی و هلیت

همیلی او هاوی اهوالی و هلیت

تهلهل لی ابلهب عینک ردیه

***

جبر جر الجمل للجدل جنباک

جمر منجور جورک جعل جنباک

جماجم جمجمت کالجبل جنباک

جلیت الجایره الجارت جریه

***

شجر شهجر شعاتب شمد شنساب

شهد شانهد شساعد شجد شنساب

شسر شاهد شهیجک شعد شنساب

شرار اشهاک ما شک شکه بیه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 22/09/1394

12/12/2015

 

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: ابوذیات ناطحات ,
:: بازدید از این مطلب : 1909
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 21 آذر 1394
.

دارمیات هامّات

اضحک و اواسی الناس و البیه بیه

کل یوم اگول الیوم تلفی المنیـــــــه

***

اضحک و اواسی الناس والهم بالعیون

چم سِر غدر مضموم بگلیبی مدفــــون

***

اضحک و اواسی الناس و ازحف للاحباب

منهم گلب مجروح داویته ما طـــــــــــــاب

***

اضحک چذب و الروح مهمومه و اتنوح

مثل اللبن بالنار من یحتر ایفـــــــــــــوح

***

حایر صبحت ابنار یا دنیه یا دیــــــن

گصنی الزمان اقسام گص السچاچین

***

دهری صنعنی اجبال لا  هم و لا مـــــــوت

ما حس ضغط و انهال صخره ابطن حوت

***

ما همنی کلمن شال همنی الترک دار

بیها الستر و الجود تارکها و انــهار

***

ما همنی کلمن خان همنی الحرگ بیت

تابعته حد الموت من ضیمه ملّیـــــــت

***

ما همنی المنعوت همنی الاعت بــــیه

تایه طریجه او شات و اشلون اداویه

***

ما همنی المتروک لو شوره بیـــــده

همنی التبع من کان و انگص وریده

***

ما همنی طیف الفات او ما همنی ضیمه

نار ابطن دخان او تاعبنی غـــــــــــیمه

***

اشتل ورد بالگاع او تالیتک اتمـــوت

زیل الزعل و الغیض دَر دِر ییاقوت

***

شوف الدهر استاد و ایعلّم ادروس

من عاند الخوان هدم له اضروس

***

شاورکریم او حید او تابع کلامه

صاحب علم و ایمان ینهی اللیامه

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 20/09/1394

11/12/2015

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: دارمیات هامّات ,
:: بازدید از این مطلب : 2474
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 21 آذر 1394
.

ابوذیات ضیم الطغات

بلعنه الما درکنه ابضرب و ابتاع

یغص بینه او یزوع ابحرب و ابتاع

من هو الراد بیع الوطن و ابتاع

الیبیع الوطن خان اخته الزچیه

***

دعاء المظلوم وکت الفجر بیه بان

او فتح له الرب شفاه اباجر بیه بان

ابوکت الضیج درب السفر بیه بان

باب المرزقه او باب المنیه

***

طیر السعد هد و استعد یمنه

علی اشفاف المهد من گعد یمنه

ابیساره شال رایه او سند یمنه

یهز الکون و ایدچ بالثنیه

***

عصافیر القجر قردت و انوت

خوارج بالبلد چردست و انوت

بیادر گوتنه خربت و انوت

حدت للبیه وفه ابلوم او اذیه

***

یلوم البیه رده احبابی و لمنی

ابخیط الهجره خیطنی و لمنی

یعیرنی ابجفاء الذبنی ولمنی

هضمنی او سدد ارزاقی علیه

***

ما اعوف الدرب ما اعوف ، ما ترهبنی نیرانک

واگف بالدرب ناطور ، ما اهم ابخطاء السانک

بایع للنصر معطوف ، خل تسمعنی جیرانک

الهم یصنع طوب او طیاره

***

جاسم ثعلبی (الحسانی) 15/09/1394

 

16/12/2015



:: برچسب‌ها: ابوذیات ضیم الطغات ,
:: بازدید از این مطلب : 1882
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 15 آذر 1394
.

رگبارِ دلگرمی

برو غصّه بخوربی من ، منم تنهایی دوس دارم

هنوزم عاشقِ دردک ، تو قهر تو گرفتارم

***

تو گرمای وداعی تلخ ، ببین اشکِ چشام سردِ

دل و دادم به هر تنگی ، به سویت بر نمی گردِ

***

نمی گم باورت دارم ، نمی گم دیدنت سختِ

از اون رگبارِ دلگرمی ، هنوز زخم دلم لختِ

***

تو با تصمیم امروزت ، شکستی عهد و پیمانت

سفر کرده نیار هر گز ، بمون در کنج زندانت

***

هوای تو چه بی مزه ، دیگه بارون نمی باره

درونِ کاسه ی صبرم ، صدای تو عزاداره

***

دعا کردی شب و روزت ، چه در خواب و چه بیداری

نگو یا رب نگو بخشش ، خدا می دونه سرکاری

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 11/09/1394

 

 

 



:: برچسب‌ها: رگبارِ دلگرمی ,
:: بازدید از این مطلب : 1822
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 11 آذر 1394
.

عساکر الغزو

یا نسمه هبّی فی الخیال تبسّمــی

یا نجمه قرّی فی القلوب تعظّمی

یُحلی سماک و الجهود تبلــورت

یوم الجهاد بالخــلود تعلّـــــــمی

ما فاز من عان الظلام بغـــمزهٍ

مرفوعة الراس یا فیحا تکلمی

حنّت عواطف رویاک و انتهزت

جاءَ الربیع زار العید تحلمـــــــّی

ضمدی جروحک من دماءٍ تناثرت

بلفاف صبرک و الاهات تبلسمی

جائت عساکر الغزو وانتهکت

مجال مجدک من حلال تغنّمی

یا شمس شاهدتُ طلوع ضیّکَ

مات الدلال فی الامال تقدمــــی

مرسوم نصرک کاتب الدهر نصهُ

اذ جف شعبٍ بالوقار تالمــــــــی

جاسم ثعلبی (الحسانی) 10/09/1394

01/12/2015

 

 

 



:: برچسب‌ها: عساکر الغزو ,
:: بازدید از این مطلب : 1929
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 10 آذر 1394
.

 رازِ زندگی

خوب می بیند روان انسان عباد

علتِ خندیدن و شادی زیــــــــــاد

بی هدف خندیدنش چون دیده است

در درونش درد و غم خوابیده است

آنکه می خوابد شب و روزش چنان

زخم تنهایی درون قلبش نهــــــــان

فرد ساکن گر به سرعت گفته بود

در سکوتش راز ورمزی خفته بود

گریه کردن مظهرِ اشکِ گل است

بغض کردن مشعل ضعف دل است

غیر عادی خوردن و بیش از نیاز

در تنش ها شدتش جوییــــــــده باز

گریه کردن بر سر کوچک شمار

این بشر معصوم در قول و قـــرار

آتشین خُلقی کسی در پوست داشت

از تهِ قلبش دلی را دوست داشـــت

به چه زیبا چیدم از عــــــلم و ادب

درد نابینا نخور ای جان به لــــب

حرصِ دنیا را نخور رنگش سیاه

هر که بینا بوده دل کــوری به راه

باورت می شد که ماهی ها تو آب

گریه می کردند وقت تور و تاب

باورت می شد که گرگان تخت تخت

خواب می رفتند در گرمای ســـخت

باورت می شد درون ما چه راز

با غم و غصه در این دنیا بساز

مهربان باش و دلت جای بهشت

در حقیقت خوش سفر در سرنوشت

با عیالِ خویش لبخندت جهـــــــاد

حقِ فرزندانِ خود بایستـــــــی داد

با یتیمان همدل و همراز باش

با ضعیفان یکسره دلساز باش

حق و ناحقی رعایت می کنی

بی گناهان را رعایت می کنی

تابع گرگی شدی با اشک شور

عیب پیوستن چنان با چشم کور

عقل خود آیتی از لطفِ خداست

در قیامت شاهد لطف و صفاست

ظلم کردن مزه ی شادی نداشت

در کتابِ آخرت یادی نداشت

آنچه داری شاملِ ملک و جمال

عشق دنیا داری و جاه و جلال

وقت هجرت پای قبرت قوم و خویش

فعل و مال آمد به دنبالت به پیش

اهل وزر برگشت خورد از دردِ قبر

پس عمل مامور ثبتِ خشک و تر

جاسم اینگونه به مقصدها رسید

از یتیمان خدشه ی زخمی ندید

جاسم ثعلبی (حسّانی) 09/09/1394

30/11/2015

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: رازِ زندگی ,
:: بازدید از این مطلب : 1960
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 9 آذر 1394
.

غزل من

من منکر مهرِ ازل نیستم ،من عاشقِ جنگ و جدل نیســــــــــتم

عشق شده دردِ سر روزگار، من صانع بغض جمل نیســــــــــتم

فکر نوین آمد و کوهی رُمان، من حاملِ عدل ملل نیســــــــــتم

زیبا نگارِ شب نمایی و روز ، من طامعِ حل و حلل نیســـــــتم

شعله فشانی دیده اش آرزوست ، من یاورِ خُل و خلل نیســـــتم

تابیده نورم چون ستاره زدور ، من مُعضل کیل و کلل نیســـتم

تحفه ی عقلم بوسه زد سنگ گور، من قاتلِ علم و عمل نیسـتم

مُشت غباری خفته در سرنوشت، من شافع رمل و رمل نیستم

کاخِ معانی در کمین ماندگار ، من ضامنِ شوم محل نیـــــستم

سیرابِ جانم در زمینی کویر ، من جاهل بیت هُبل نیســـــــتم

علتِ مخلوق همانا خداست ، من تارکِ سیل علل نیســــــــتم

آماده بارِ سفرم سوی یار ، من مانعِ بانگ اجل نیســــــــــتم

جاسم ثعلبی (حسّانی) 08/09/1394

28/11/2015

 

 



:: برچسب‌ها: غزل من ,
:: بازدید از این مطلب : 1865
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 7 آذر 1394
.

غزل هر لیلی که لیلی ....

محتاج  نشو هر کس ، تورش به رهت باز است

هر ساده دلی گویند ، گنجش چنگ طناز است

خوشبین نشو دلباز، عاشق شدنت بلواست

در عشق غمی سنگین، حسش سنگ آغاز است

دیوانه نشو بی جان ، مرجانه شدی انگار

در ساحل هر دریا ، برقش رنگ آواز است

شکاک عجب دردی ، در قلب نکن پنهان

معمار نشو ای دوست ، در قصر چه پر راز است

هر لیلی که لیلی نیست ، مجنون نشو مجنون

آزار نفس از یار ، دلشوری  که دلساز است

بد بین گناهی سخت ، غیبت که نسیمی  تلخ

دل مستی رهی تاریک، گم گشته زهر ساز است

ازترک سخن پرهیز ، حرفی که جمالش نیست

زخمی که به کس چسبید  ، در باغ چو غماز است

فریاد رسی گر بود ، این باد مسیرش دور

کشتی که به دریا رفت ، در موج شفاء آز است

جاسم ثعلبی (حسانی) 04/09/1394

24/11/2015

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: غزل هر لیلی که لیلی , , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 1095
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 6 آذر 1394
.

غزل جنگ تلخ

گویی که جهان امروز، دربست گنه کاری

هرجا که نزاعی هست، پوشیده عزاداری

بیکاری و زندانی، جوینده زری گردید

با خشم و با دولار، دلتنگِ ستمکاری

رگبار به تن چسبید ، جنگنده وقلبی سنگ

موشک و دلی بی رحم، تب کرده وفاداری

مشتی که نگین گردان، از غرب و شرق آمد

با حسِ نجات خلق، مالیده به غمخواری

مدیونِ خدای صلح، در معبد و میخانه

هورا که نمای دین ، تابیده زدرباری

مردم سرِ طبعِ خویش، مخلوقِ خدایی پاک

کشتن که مجازی نیست، در خواب وبیداری

آواره شدن یک ظلم، از حاکمِ جور و زور

هجرت که پناهی نیست، سخت است بزه کاری

عالم به الم خندید، از علم سپر ترسید

انسان به خلق و خوی، حیف است که سرکاری

ویرانه دیاری گشت، از جنگ و هوایِ نفس

دنبال شرابِ نفت، پرسود زمعماری

اجساد به خون غلتید، افکار تلف گردید

آوار کفن می بست، اطفال به تن داری

افسوس عبث از اوست، ظالم که به خود بالید

چسبید به کرسی چوب ، می نوش به بیماری

منسوب به مردی نیک، ایمان تو دلش مشهود

لیکن زوطن بیزار ، می رفت به هر کاری

بی خانه گناهش چیست ، آواره شده در دشت

هر کس که تنش می دید ، می بست به رگباری

آیین سلاحی گشت ، بازار و فروش آزاد

خورشید نمایان شد ، از مکر هواداری

مامور نشو از او ، همسایه که خود داناست

مرهم می زند بر زخم، در صلح وطن خواری

دنیا که مبّرا نیست، از فعل و جنات عاد

سخت است که پیمانکار، محکوم به کرداری

مجنون نشو جانا، دنیا که بهشتت نیست

آنجاست حساب تو ، مکشوف زخونخواری

من گفتم و دل می گفت، پرهیز زجنگی تلخ

بسپار صلاحِ خلق، در شام و انباری

جاسم ثعلبی (حسّانی) 06/09/1394

 

27/11/2015



:: برچسب‌ها: غزل جنگ تلخ ,
:: بازدید از این مطلب : 1728
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 6 آذر 1394
.
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی