یادته کنارِ حوضِ کوچه مـــــــون
بچه بودیم وتوسایه می شینیـــــــم
بَه چه زیبا بوده اون رنگ چشات
عاشق و عشق خدایی می بینیـــم
***
سال ها گذشت تو این محلّه مون
توی کوچه نمیام تا تو بخـــوای
یادته وقتی که گفتی سفـــــــرم
توی کلبه می مونم تا تو بیــای
***
یادته برات چی غایم کرده ام
نون قندی و پفک شیرینی رو
تو برایم اشک وگریه داده ای
توی قلبم کاشتی غمگینی رو
***
کم کمک ریشت زده جوون شدی
دل تو همش غریبه تو کوچـــــه
عشق ما کجا وکودکی کجـــــــا
عشق امروزی ما خیلی پوچــــه
***
تیپ می کردی زدی بیـــرون دل
ساکتم از دور می بینم تــــــو رو
خیلی دوست دارم بخونی درد دل
ای گل دیرینه می چینم تــــو رو
***
دوست داری برو هر جا من میام
وای بر تو اگر می بینم خطــــــا
از بچه گی با تو بودم سهم منـی
من و تنها نذاری ای بی وفـــــا
***
میام دنبالت تو راهی نــــــــــداری
اگر صد تیکه کنی این دل نــــــاز
دوست دارم با تو همسفر بشـــــم
دست تو دستت دهم تو کوچه باز
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 16/05/1391
:: برچسبها:
عشق خدایی ,
:: بازدید از این مطلب : 1823
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1