مترسک تو زندگیم موذی شـــدی
یه مگس نشستی در پیچ و خمــم
از دل آزاری دیگه بسه نکـــــــن
خسته شد از وزوزت ذهن و تنم
***
راه دوره این یکی بهانــــــه رو
گرمی هوا دیگه اضافه شــــــــد
نمی دونی فکر من داغون شــده
دل وجان از موندنت کلافه شــد
***
خسته ای برو آنسوی آسمـــــون
تویِ زندگیم شدی افســـــانه ای
بس کن آرامش بگیر از هر نفس
برو ول کن واقعاً دیوانـــــه ای
***
یادتِ امضاء نمودی برگ عشــــق
شکر کردی با اشاره اون خــدات
خاطرت پیشم عزیزه گفتمــــت
حاضرم بمیرم و صد جون فـدات
***
چی شده بهونه کردی حرفِ دل
توی جاده دست فرمونت بــده
بی جهت کشیدی دل به حادثـه
یه تریلی صد تنی جونــت زده
***
دوس نداشتم ولی پوشیدم ســـیاه
از دست سوت و بازیت داور شدم
همه در میدونِ دفن لحظه هــات
زیر خاک و رفتنت باور شــــدم
***
زیرِ سایه ی درختی گم شــــــــدم
باز شد صندوق دل با خنده هــــات
بوی زیبایِ تو رو حس کـــــرده ام
خیس کرده گونه ام اشک چشات
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 27/05/1391
:: برچسبها:
مترسک ,
:: بازدید از این مطلب : 1641
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6