گرد و غباری اومده چون سیــــل
خاکی میشه رویت ، نیا بیـــرون
شونه ی دل به هم زده گیسوت
برام عزیزی ای گلِ کم جــــــون
***
در آسمون سرخی زده ناگاه
ماه و ستاره پشت ابرا چیـــد
تار می بینم فاصله در راهت
قلبِ حزین قاصدکم رو دیــــد
***
برو می بینم سالِ دیگه تو رو
رفتی تو اون خوابِ زمستونــی
منتظرت بودم و سخت انتظــــار
نمی دونم جایی تو مهمونی
***
حال و هوای دلم از دوریــــــــــــــــــت
حاضر به توصیف نشد ناگهـــــــــــــان
جا مونده استخوانی با جلد و پوست
نمادی از عشق شده در جهــــــــان
***
دلم می خواد ناخدادر کشتیـــــت
همسفرت می شوم ای دل پسند
زرد شده برگِ درختم بهــــــــــــــار
آتش گرفتم فصلِ پاییز نخنـــــــــــد
***
یه بار دلم میخواد بیاد پیشِ تـــــو
از غصه هایت خیلی دلگیــــــــــرم
عوض نشد وهم و خیالت همون
از اون گذشته هات که دلسیرم
***
خوردی تنم ای سرطانِ نحیـــــــــس
با اون سیاستت دلم رانــــــــدی دور
نه دور میشی نه خیلی نزدیکی تو
با خنده هات زنده میشه مرده گــور
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 16/12/1391
:: برچسبها:
سرطان نحیس ,
:: بازدید از این مطلب : 1684
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1