دو بیتی های زمانه
تو شاگردی بیاموز آنچه سر داد
نخور غم بی هدف از دست استاد
بشور آن لوحه ی قلبت ز تلخی
زمانه خاطراتت گردد آباد
***
تناقض دور کن جان از عرب را
اگر آموختی علم از ادب را
همه مخلوق و خالق را یکی هست
به روز انداختی زهدت نه شب را
***
کلام بی شماری دارم ای دوست
به دلداری نشستن با تو نیکوست
نگو نازی نگو تازی نگو مست
بگو از عشق ذاتی زاده پر روست
***
صفای دوستان در دل امین است
خریدارم تن و جانم رهین است
بیا در لوح دل آسوده بنشین
دلم سر سبز چون موج زمین است
***
دلم در دست قصابی گرفتار
طنابی سخت بسته بر سر بار
هر آن لحظه و تیغش شد نمایان
خدایا راه چاره بسته انگــــار
***
زمانه قلب من صد پاره کرده
مرا از شهر خود آواره کرده
دلم خسته شده از درد غربت
صمیمانه دلم بیچاره کرده
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 11/09/1392
:: برچسبها:
دو بیتی های زمانه ,
:: بازدید از این مطلب : 1763
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0